آتش حوصله ام زبانه شد، هیچ چیز مرا آب نیست.
.
.
.
وقتی دهن آدم خشک بشه، نمیتونه مثل آدم حرف بزنه، لکنت ادبی میگیره!
اگه سکوت بهتر از چیزیه که میخوای بگی، بهتره خفه شی!
.
.
.
یبوست در فکر، اسهال در کلام.
و بعد از کلی تلاش، با پیدا کردن اولین درخت کاج، دوباره وطن پرستیم برگشت:
نـــــــه باید این مملکت رو ساخت.
من بودم، باد، بلوار وحدت، مجسمه ی کربلایی کاظم ساروقی هم بود، آره و اینا خیلی بودیم!
این وبلاگ، دنباله ی جنب و جوش نوشتاری من به شیوه ی ساده نگاری از وبلاگ گذشتمه که مسدود شد. کوششم بر اینه که به همون شیوه کوتاه، ساده و روان بنویسم. اگه هم از نوشته هایی که از دست دادم رو چیزی یادم اومد، دوباره نویسی میکنم.